هرچه از قلم می بارد
چکامه ای است
که یاد با تو بودن را می سراید
و گاه چشمانم
با قطره ای
به واژه ها خوش آمد می گویند
******
واژه ها
این مرواریدهای زبان مادری
یاور بی ریای تنهایی
و فریاد گر خاموش لحظه های انس
شب و روز
اندیشه ی همیشه پاکت را
با ترنم باران
می ستایند
در بستر دریا
بهشتی به وسعت مهربانی
گسترده بود
تا پری رویاهایش
سر بر شانه های عشق بیاساید
و لحظه ای بعد
پروازی به بلندای کهکشان
و آرامشی مانا
در قلب دریا
تا بعد...
آنگاه که بیایی
قدمگاهت را با عطر مهربانی خواهم شست
و برای با تو بودن
وضو خواهم ساخت
که آیه ی خدایی
و من قداست چشمهای بارانی ات را
به جشنواره ی پروانه خواهم برد
آنگاه که بیایی
تا بعد...