تویی آرامش ساحل واسه طوفان یه دریا
تو ستاره ی شبامی توی بستر یه رویا
مث شاپرک می شینی روی گلواژه ی شعرا
مث چشمه ی زلالی واسه خشکیای صحرا
تا بعد...
- - مکالمه پیامکی دیروزمون و می خوام بذارم تو وبلاگ.
- - واقعا؟!
- - آره. خیلی قشنگه. نیست؟
- - چرا هست.
- - پس می ذارم با اجازت.
- - بذارین حتما. اجازش که دست شماست. فقط یه جاهاییش سانسور می خواد.
- - نه دیگه.
- - چرا دیگه!
- - توام شدی اینا؟!
- - نخیرم. اصلا اینطور نیست.
- - نباید خودمو پاکتر از اونی که هستم نشون بدم. اونی که می خونه باید بدونه احساسم همه ی جنبه های یه عشق و با خودش داره. وگرنه فریبش دادم.
- - ولی به کار بردن بعضی واژه ها تو اشعار و نوشته ها مرسوم نیست.
- - فقط تو ج. ا اینجوریه. وبلاگ یه رسانه جهانیه.
- - ولی همچین چیزی تا حالا تو وبلاگتون نبوده.
- - پیش نیومده بود. ضمن اینکه ذهن منم با احساسات و باورای جدیدم حرکت می کنه.
.
.
.
.
- - تصمیم عوض شد اول امشبی رو می ذارم.
- - یعنی چی؟
- - دیالوگ امشبمون و اول می ذارم جالبتر می شه.
تا بعد...