دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

آلاله

 

در رؤیایم می خواندی

 

و زیبایی لبهایت

 

آلاله های وحشی را شرمسار می کرد.

تا بعد...

نسیمانه !

 

وقتی نسیم تکوین می یافت،

 

 روح دریا در آبی لایزال عشق

 

                                          خواب باران می دید.

 

 

 

تا بعد...

یک غزل دریایی!

 

پاییز !

 

پاییز رسید و دارم هوای تو باز

هنگامه ای که شعر بریزم به پای تو باز

 

ای ماه روشن رؤیاهای هر شبم

رخصت دهی که شود جان فدای تو باز؟

 

غمهای تو همنشین همه لحظه های من

زخمهای من در انتظار دوای تو باز

 

لبخند تو تغزل زیبای زندگی است

پس زنده ام تا که بمیرم برای توباز

 

موسیقی کلام تو الهام می دهد مرا

در آرزوی پرنیان صدای تو باز

 

لبهای خسته می کند تو را دعا هر شب

لیک جان خسته می طلبد دعای تو باز

 

گر من هزار بار بمیرم و باز زنده شوم

هستی دریا شود آخر فنای تو باز

 

تا بعد...