آچمز ها !

_ سلام

_ علیک

_ راستی آچمز یعنی چی؟

_ شطرنج بلدی بازی کنی؟

_ آره ولی چه ربطی داره؟

_  اگه بلد بودی نمی پرسیدی.

_ حالا بگو دیگه... اَه !

_ وقتی یه مهرة با ارزشت بین شاه خودی و یه مهرة کم ارزشتر حریف قرار بگیره طوری که هیچ راهی جز از دست دادنش نداشته باشی میگن اون مهرت تو آچمزه. آچمز هم یه کلمة ترکیه به معنی باز نشونده. گرفتی؟

_آره چه جورم!

*******

_ سلام عزیزم

_ سلام

_ یه چیزی میخوام بپرسم می ترسم ناراحت شی.

_ اگه مهمه بگو ناراحتی منم بی خیال.

_ چرا سرد شدی؟

_ سرد نشدم ولی میخوام رابطمون عاشقانه نباشه و یه جور دوستی عمیق باشه.

_ چه فرقی با هم دارن؟

_ اینطوری از من انتظار نداری که پاسخ رفتار عاشقانه تو با عشق جواب بدم. اینطوری راحت ترم.

_ پس همة اونا که می گفتی چی؟ دروغ بود؟

_ نه ولی انگار اون موقع بچه بودم ولی حالا که خوب فکر می کنم می بینم احساسم عاشقانه نیست.

_ پس من چی که دیگه نمی تونم عاشقت نباشم و همة وجودم به این احساس وابسته شده؟

_ واقعاً متأسفم

_ کاش از اول ندیده بودمت. اینجوری کارم به جنون می کشه...

_ متأسفم...

*******

_ سلام عزیزم

_ سلام

_ تصمیم گرفتی؟

_ این تصمیم یعنی اینکه به خودم دروغ بگم و تظاهر کنم.

_ آخه میگی چیکار کنم نه می تونم رهات کنم نه می تونم با خانوادم کنار بیام که تو رو اینجوری بپذیرن.

_ تو خودتو عوض کن چرا از من میخوای؟

_ نمیشه. من نمی تونم جلوی اونا اجازه بدم تو اینجوری باشی.

_ این مشکل توئه من چیکار کنم.

_ دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم. دارم دیوونه میشم.

_ واقعاً متاَسفم.

تا بعد...