از پس
دربدری این شبهای خسته
از پسکوچههای دلتنگی
طلوع کردی
و من
خستگی را با طراوت تو
راندم
در لحظههای سبز
مثل باران
بر تن خستهام
باریدی
آن روز
رستگاری را
با گیسوان بهاریات
جشن گرفتم
و اینک
سمفونی عاشقانهام را
با ترنم کلامت
ساز میکنم
کسی چه میداند
در زیر آن مژگان نمناک
دریایی نهفته است
و دریا
خاضعانه
نامت را
گریه میکند ۲۵/۸/۸۲
۲۱ رمضان
خانه
محمد
یکشنبه 25 آبانماه سال 1382 ساعت 10:39 ق.ظ
سلام...التماس دعا ...
سلام . ما هم التماس دعا . زیر باران اشک های لطیفت طنین نام مرا اگر که خواستی زمزمه کن شاید گشایشی بشود . پاینده باشید .
ساحل نیز...!
سلام ... مارو کلا فراموش کردی ها ... من از همه بیشتر التماس دعا دارم ... شاد باشی
سلام دوست من
راستی شعر را خودت گفتی یا؟
موفق باشی
التماس دعا...
حاجی مارو هم صلواتی..
salam
man update kardam ....montazere ghadamhaye sabzeton hastam
همچنین ،قبول باشه.