امروز
در سرزمین خورشید
کفتار
پنجه در خون کبوتر می کشد
و چشمهای منتظر
شاهد رسوایی تزویر به دست سیاوشند
و سکوتی به رنگ جنگل
بر غوغایی از جنس خاشاک
پیروز می شود
...تا بعد
یار از غم من خبر ندارد گویییا خواب به من گذر ندارد گوییتاریک تر است هر زمانی شب منیا رب شب من سحر ندارد گویی.
سلام...خوشحال میشم نظرتون رو راجع به آپ جدیدم بدونم...سبز باشید...[گل][گل]
یار از غم من خبر ندارد گویی
یا خواب به من گذر ندارد گویی
تاریک تر است هر زمانی شب من
یا رب شب من سحر ندارد گویی.
سلام...
خوشحال میشم نظرتون رو راجع به آپ جدیدم بدونم...
سبز باشید...[گل][گل]