دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

پسکوچه های غربت !

 

عاشقم و بیچار ه ی پسکوچه های غربتم 

درویش بی ستاره ی پسکوچه های غربتم  

ای نازنین قلب من بیا شبو ازم بگیر 

شبی که من آواره ی پسکوچه های غربتم  

 

 

 

تا بعد...

نظرات 2 + ارسال نظر
علی محمد محمدی سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:29 ب.ظ

دارا شکسته گشته، اورا خراب کرده

سارا که نقشه ها را نقش برآب کرده
سارا شبیه خورشید هرروز میدرخشد
دارای بینوا را چون برف آب کرده
چوپان ساده دارا، سارای گرگ دزدید
دل را و بعد آن را بره کباب کرده
دارا که تشنه میشد، او را به خویش میخواند
سارا که چند سالی مشق سراب کرده
سارا خرید کرده ، سارا طلا خریده
در عشق تازه ی خود، او فتح باب کرده
سارا قرار دارد، دارا چه بیقرار است
سارا برای رفتن پا در رکاب کرده
دارا سیاه گشته دارا تباه گشته
سارا عروس گشته سارا خضاب کرده
تازه هنوز دارا، باور نکرده اینکه:
سارا دروغ گفته، سارا خراب کرده
سارا چکار کرده، تقصیر او نبوده
دارا -وکیل سارا -ما را مجاب کرده
سارا غذا نخورده، گویا رژیم دارد
اما به ظنّ دارا، او اعتصاب کرده
سارا میانه ای با شعر و غزل ندارد
دارا که غصه ها را شعر و کتاب کرده
گفته سرخی اش از اندوه و اضطراب است
سارا که گونه ها را رنگ و لعاب کرده
دارا شکست خورده، دارا فریب خورده
او کوچه ی علی چپ را انتخاب کرده
دارا نماز میخواند، دارا رکوع میرفت
سارا نمازها را در در کیسه خواب کرده
یک عصر پنجشنبه ((سارا مبارکت باد))
آنسو برای مردن، دارا شتاب کرده
دارا طناب بسته، سارا نشسته خسته
بر روی نعش دارا، از بس که تاب کرده
آنسو کنار قبری پُک میزند به سیگار
یک پیرزن که روی دارا حساب کرده
آن پیرزن دوباره در چشم قطره می ریخت
غافل از اینکه دکتر او را جواب کرده

سعید شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ب.ظ http://nale.persianblog.ir

سلام دریای محبت

بی ستاره ایم در پسکوچه های غربت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد