چشم مستت می خرامد بر دو چشم خسته ام
با حضورت از همه دلواپسی ها رسته ام
تو نمی گویی چرا از من گریزانی و من
از سحرگاه ازل پیمان خود را بسته ام
تا بعد...
سلامشعراتون خیلی قشنگهکار خودتونه؟ خوشحال میشم به وب منم سر بزنید (:
تو همین حوالی منتظرتونم (:راستی یه سوال: شکلکای کامنت گذاری کجان؟؟ ):
سلام
شعراتون خیلی قشنگه
کار خودتونه؟
خوشحال میشم به وب منم سر بزنید (:
تو همین حوالی منتظرتونم (:
راستی یه سوال: شکلکای کامنت گذاری کجان؟؟ ):