دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

جدایی !


تنم آلوده ی درد جدایی


و دل یک آرزو دارد، رهایی


ترانه های او یک واژه دارد


کجایی تو کجایی تو کجایی




تا بعد...





پروانه و شمع !



بیا عاشق شویم جانا، تمام سختی اش با من

به عشقی پاک و بی پروا، تمام سختی اش با من


شب و روز پیش من باشی، چو یک گل روی یک شاخه

دوتا دیوانه و شیدا، تمام سختی اش با من


شوم پروانه و تو شمع، و گاه، من شمع تو پروانه

بسوزانیم همه غم ها، تمام سختی اش با من


تو گفتی "خواب می بینی مرا سخت است دلتنگی"

بشو در خواب من پیدا، تمام سختی اش با من


بکوچیم از زمینی که بر آن باران نمی بارد

شویم محو در دل دریا، تمام سختی اش با من


تو گفتی این غزل غوغاست ولی آخر ندانستی

که چشم تو کند غوغا، تمام سختی اش با من




تا بعد...

نور امید !


بیا و دلم را به یغما ببر

به هر جا که خواهی، آنجا ببر


بیا از سیاهی نجاتم بده

به نور امید سهیلا ببر


مرا از شب سرد مجنونی ام

به یک بوسه تا کوی لیلا ببر


شبانگاه در اوج سرمستی ام

رها از زمین، تا ثریا ببر


ز تشویش بیهوده و بی امان

به آرامش پاک دریا ببر


از این روز و شب های سطحی و پوچ

به معنای عشق تا به ژرفا ببر



                           تا بعد...