.....................
- استاد، جزوه آمار منو میبینین؟
- بله.......مممم خوبه. تمیز نوشتی...
- همهشو ببینین لطفا...
- صبر کن ببینم..... اااااا اینا چیه؟
- درسایی که دادین........
خوب نگاه کردم. تمام حرفایی رو که لابلای درسام در باره تثلیث
عشق و عدالت و آزادی زده بودم، تمیز و مرتب و کامل همراه با شعرایی که در تاییدشون آورده بودم رو نوشته بود.
هفته بعد، بعد از کلاس یه شعر سفید تو دفترش نوشته بود که برام خوند و گفت اونو تحت تاثیر حرفای من تو کلاس سروده......... وقتی به چشماش نگاه کردم، مهربونی و پاکی توش موج میزد. با خودم گفتم آخه من شایستگی این همه صداقتو دارم؟
خواهش کردم شعرو رو یه کاغذ بنویسه و بهم بده:
زخمهای بر روحم زده شد
نالهای از نهادم برخاست
تمام ملک زمین برایم دست زدند
و باران
بارید بر تنم
موهایم باز
چه زیبا شده اند در این نمناکی
وصدایم
که زمزمه عشق را سر مینهند
مژهها
چکه چکه باران میکنند
و صدایشان
در سکوتی از من
گم گشته
نگاه، یک پلک مهربان
که به آرامی
تمام محبت را در خود
بر هم میزند
حال زمان آن است
که عشقبازی را، با لبخند تو
بر خود
آغاز کنم ۱۲/۸/۸۲
لیلا
تا بعد......
چه خوب ...
salam
kheili ghashang bod
az tarafe man behesh tabrik begid
movafagh bashid
az inke behem sar mizanin mamnonam
محمد عزیزم سلام!
و تو چه معلم شایسته ای هستی برای بیان عشق
که اینچنین نجواهای مهربانت به دل می نشیند.
سلام... شعر زیبایی بود... موفق باشید...
سلام...چه زیبا سروده!
سشلام.چه قدر زیبا نوشته بودی... موفق باشی
سلام
لیلای لیلی !؟؟؟
سلام
یک غریبه جدید اینجا پیدا شده!!!!
چه عالی...
سلام ....من آپدیت کردم خوشحال می شم سر بزنین ...
خوشبحالشون بابت داشتن همچین استادی