دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

دریای بی ساحل !


به یاد عاشق سوخته، باباطاهر عریان:


یکی چشم و یکی هم دل پسنده

یکی عاشق یکی عاقل پسنده

یکی ماه و یکی هم قرص خورشید

یکی دریای بی ساحل پسنده



تا بعد...


گل ستاره !



چشم تو، تو شب تارم گلای ستاره می چید

نمی دونم تا دم صب توی کهکشون چی می دید؟

دستای کوچیک و گرمت، سوی آسمون بلند بود

هی صدا کردی خدا رو تا طلوع نور خورشید



تا بعد...

درد !


دوباره سینه ای آکنده از درد
و چشمانی که هر شب گریه می کرد
دوباره قاصدک از غم پریشان
دوباره رنج بی پایان یک مرد



تا بعد...