من و لحظه های پر از آرزو
تو و چشم آیینه در روبرو
تو یک غم خفته در اشک پاک
من و روح سرگشته در جست و جو
تا بعد...
صدای تو را از ورای وجود
شنیدم به هنگامه های سجود
نباشی ندارم به بودن امید
ندارد تفاوت، بود و نبود
کویر هستی ام کوی تو میخواد
تن حسرت کشم بوی تو میخواد
نزن شونه به گیسوی قشنگت
که انگشتای من موی تو میخواد