دستای من پر واژه س واژه های از تو گفتن
دفترم پر از ستاره س تو شبای از تو گفتن
.
از چه سختیا گذشتیم واسه ی به هم رسیدن
مثل افسانه می مونه ماجرای از تو گفتن
.
هر فرشته ای می دونه که چه مهربونه قلبت
گوش بده از آسمونا به ندای از تو گفتن
.
وقتی هستی همه گل ها با نگاه تو می خندن
کفترا میان تو باغچه به هوای از تو گفتن
.
تو یه آیه ی قشنگی تو کتاب آفرینش
اما یک دنیا کتابه آیه های از تو گفتن
.
وقتی خیلی خسته هستی ولی خواب نداره چشمت
لالایی برات می خونم پا به پای از تو گفتن
.
من نمی دونم چه جوری واسه تو غزل بسازم
ذره ذره ی وجودم عاشقای از تو گفتن
تا بعد...
تو را از حضورت در آئینه ها
و از عشق پنهان در سینه ها
تو را می شناسم از آن اشک پاک
که شسته دلت از همه کینه ها
تا بعد...
مث قصه ی یه عشقی مث آرزو می مونی
مث خورشید پر گرما مث بارون مهربونی
معنویت نگاهت میشه ایمان یه دریا
مث پاکی یه آیه تو کتاب آسمونی
تا بعد...