بیستم اردیبهشت ۸۲ بود که یه
دانشجو زیرکانه آدرس وبلاگشو به من داد. تا اون موقع فقط اسم وبلاگو شنیده بودم. بعد تصمیم گرفتم که از این پنجره، با دنیای بیرون از ذهنم تماس برقرار کنم. اینجا انعکاس اندیشههام، شعرام و درد و دلام بود. حالا میتونم یه روزی برگردم و سیر اندیشهی خودمو اینجا ببینم.
بعد از اون یه
دانشجوی دوست داشتنی وبلاگمو سر و سامون داد که همیشه مدیونشم.
تشویقای
سعید،
خانم معلم کامپیوتر ،
قاصدک،
دانشجوی درسخون ،
ساحل مهربون و خیلیای دیگه منو به ادامهی راه دلگرم کرد.
اولین پستم تو ۲۴ اردیبهشت این بود:
بهانه ای برای حرفها و شعرهایم
خدا را شکر میکنم در زمانی زندگی میکنم که میتوانم با روشهای مختلف یاد بگیرم و یاد بدهم. بخاطر داشتن دوستان خوبی مانند شیرین که فتح بابی نو در زندگیم شد و بخاطر این همه خوبی که پیرامونم را فرا گرفته نماز سپاس به درگاه قدسیاش بجا میآورم.
تا بعد...