شدم تشنه ی چشمه های غمت
چکد اشک من پا به پای غمت
مرا در حضور شب خستگی
بکن آشنا با نوای غمت
تا بعد...
توی دریای نگاهت خدا آشیونه کرده
واسه آفریدن عشق چشماتو بهونه کرده
توی آفرینش تو یه غزل خدا سروده
واسه عاشقونه گفتن شاعر و دیوونه کرده