با تو بودن
زنجیری است که
از صدای آهنینش
سرود آزادی بگوش می رسد.
تا بعد...
هنگام مهربانی تنت با دریا
پیکرت
ابری است
که همه ی بارانش را
بر کویر تنهای ام
می بارد
همه ی آنچه را که دارم
و همه ی آنچه را که خواهم داشت
به چشمانت می دهم
که همه ی آفرینش
در آنها نهفته است.