خیال !


توی پاییز پر از رنگ، وقت دمدمای خورشید
با نسیم توی درختا، عطر موهای تو پیچید
چشمامو روهم گذاشتم، اومدی توی خیالم
چشم ناز تو رو ابرا، یه سبد ستاره می چید




تا بعد...

رنج زمین !


تو از آسمونی من از جنس خاک

که از تشنگی شد تنم چاک چاک

من آلوده ی درد و رنج زمین

تو مث یه بارون که می باره پاک 

 

تا بعد...

خسته !


شب و قصه ی سکوتم واسه حسرت رهایی

خسته ی تکرار بودن، خسته از رنج جدایی

سهم من از همه هستی اینه، بی صدا شکستن

وقتی چشمه میشه چشمام، تو کجایی؟ تو کجایی؟




تا بعد...