آمده بودم تا معلم عشق باشم، اما اکنون در ته کلاس مهرورزی ات با خجالت نشسته ام. دریای بیکران محبت تواقیانوس متلاطمی را در خود استحاله و رام می کند، چه رسد به این دریای کوچک با اینهمه خستگی راه...
تا بعد
موهایت را در آینه های روبروی هم شانه می زنم
تا تصویر آن تا بی نهایت هستی تکرار شود.
تا بعد...