عبادات همه عاشقای خداجو قبول. میخواستم بگم که حدود ده سال بود غزل نسروده بودم. فقط دوبیتی بود و شعر سفید. ولی دیشب با غزل آشتی کردم. امیدوارم خوشتون بیاد:
در شب قدر تو بیفردا شدم
با غمت آلوده غمها شدم
در دیار گم شدنهای غریب
مثل جنگل در خودم پیدا شدم
در هبوط سرنوشت آدمی
همچو آدم راهی دنیا شدم
در شبانگاهی به رنگ چشم تو
با فروغ شعر تو بینا شدم
تا تبسم بر لبانت شد حدیث
مثل مجنون عاشق لیلا شدم
در زمان زشتی آئینهها
از زلال چشم تو مینا شدم
شبنم اشکی ز مژگانت چکید
قطرهای با وسعت دریا شدم
۲۶/۸/۸۲
خانه
تا بعد...