دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

حرم !



چند روزی در حرم حضرت ثامن بودم:


دعاهای خیسم

بی‌وقفه می‌بارند

بر وجودم

بوسه‌هایم چه نمناک

بر پیکر فرشته می‌لغزند

و پیشانی‌ام با مهر

مناجات می‌کند

حاجتم

پنجره‌ای برای پرواز معشوق

روحم

در آرزوی پرواز با او

او که یگانه ترین است

چون خدا

در قلبم



تا بعد...

بودن !



خاطره‌های ورق خورده

بر ثانیه‌های بودنم

                           می‌بارد



پرنده‌ای کوچنده

بر شاخه‌های احساسم

لانه ساخته

...





تا بعد...

مرهم !



نوازش انگشتانت، مرهمی بود بر زخمهای شانه‌ام و نگاه عاشقانه و مهربانت نوشدارویی بود بر زخمهای کهنه‌ی قلبم.

تو نام مرا با آهنگی دلنشین آواز می‌دهی و من نام تو را از گلوگاه تنهایی‌ام فریاد می‌زنم.

خدای عشق شاهد است که تو و من چه بی‌ریا و پاک، در کنار هم آرام می‌گیریم و معانی شگرفی از زندگی را تجربه می‌کنیم.





تا بعد...