نوازش انگشتانت، مرهمی بود بر زخمهای شانهام و نگاه عاشقانه و مهربانت نوشدارویی بود بر زخمهای کهنهی قلبم.
تو نام مرا با آهنگی دلنشین آواز میدهی و من نام تو را از گلوگاه تنهاییام فریاد میزنم.
خدای عشق شاهد است که تو و من چه بیریا و پاک، در کنار هم آرام میگیریم و معانی شگرفی از زندگی را تجربه میکنیم.

تا بعد...