چشم تو، تو شب تارم گلای ستاره می چید
نمی دونم تا دم صب توی کهکشون چی می دید؟
دستای کوچیک و گرمت، سوی آسمون بلند بود
هی صدا کردی خدا رو تا طلوع نور خورشید
تا بعد...