دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

بیا !



با

قلبی کوچک اما مهربان

روحی آزرده اما بزرگ

دستانی زیبا اما بخشنده

کلامی متین اما شیرین

بیا

تا دوباره‌ی بودنم را

به رنگهای شاد بهار درآورم

و تو را با آغاز عشق

که پاییز است

در آغوش بگیرم

...

تا ابد دوستت دارم ،   نازنین




تا بعد...


عطر گیسو !



عطر گیسوانت

چون نفس مسیح

بر وجودم دمیده شد

من در حسرت یک نسیم

از انگشتانم شانه ساختم

چقدر عاشق بودم

وقتی به من تکیه کردی

چقدر عاشق بودی

وقتی در باور دریایی‌ات

تصویر مرا نگاشتی

کاش...



تا بعد...

نیلوفرانه !



نیلوفرم، درخت تنومندی بودم. وقتی اومدی اجازه خواستی کنار پای من سبز بشی، من از این همه صداقت و بی ریایی خوشم اومد. تو سبز شدی و شاخه‌هاتو به تنه‌ی من پیچیدی و بالا اومدی و هر روز زیباتر و جذاب‌تر شدی ومن تکیه‌گاهی بودم که از تماشای تو و کمک به تو احساس غرور و شادی می‌کردم.

وقتی رشدت کامل شد، گل دادی و پر از گلهای زیبا شدی. اونقدر زیبا که رهگذرا دیگه منو نمی‌دیدن چون زیبایی تو چشماشونو خیره می‌کرد.

حالا من به زیبایی تو نیاز دارم و تو به استحکام من و اونقدر به هم وابسته شدیم که می‌شه گفت عاشق هم شدیم.

ما از با هم بودن هیچوقت خسته نمی‌شیم، هیچوقت...





تا بعد...