باز در امتداد چشمان شرقی ات
در میهمانی شب پره ها
با سیاهی شب هماغوش می شوم
و تا پگاه
بسترم را با اشک
تطهیر می کنم
و این تقدیر را
تا طلوع رستگاریم
بر روح سرکشم
رقم خواهد زد
تا بعد...