گم شدم در نفس خود باز آ و پیدا کن مرا
هستیِ من رو به ویرانیست، احیا کن مرا
در زمان عشقهای پوچ و بی حاصل بیا
با نگاهی مهربان، مجنونِ لیلا کن مرا
تا بعد...
پروانه
بر شاخه ای نشست
که برگهایی به سبزی مهربانی بر آن روییده بود
و آواز رود
بر آغاز روییدن شقایق در ذهن پروانه
شهادت داد
و دریا
سرمست و بی قرار
بر بال پروانه
بوسه زد.
تا بعد...