باران ستاره !

 

یک دعا بدرقه نسیم

یک آمین به سوی آسمان

صدها لبخند بر لبهای فرشتگان

و بارش ستاره

بر بستر دریا

 

 تا بعد...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
آتوس سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ق.ظ http://eae3.blogsky.com

سلام محمد جان..
واقعآ از شعرای قشنگ و پر از احساست لذت بردم...
آپ کردی حتمآ خبرم کن....
دوست تو....

لولی درویش سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:23 ق.ظ http://www.shakheye-tooba.blogfa.com

رنگین کمان پاداش کسی هست که تا آخرین لحظه زیر باران بماند .............
خوشحال می شم به من هم سر بزنید.

آیدا < دختر پاییزی >> شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ http://autumngirl.blogfa.com

با سلا م

همه می پرسند:
- چیست در زمزمه مبهم آب ؟
- چیست در همهمه دلکش بــرگ ؟
- چیست در بازی آن ابر سپید ¸
روی این آبی آرام بلند
که تو را این گونه می برد به ژرفای خیال
"چیست که در خلوت خاموش کبوتر ها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج ؟
چیست در خــنده جام ؟
که تو چندین ساعت
مات ومبهوت به آن می نگری ؟ "
نه به ابر٬
نه به آب٬
نه به برگ٬
نه به این آبی آرام بلند ٬
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها
من به این جمله نمی اندیشم !
من مناجات درختان را هنگام سحــر٬
رقص عطر گل بخ را با باد ٬
نقش پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح ٬
نبض پاینده هستی را ٬
در گندمزار ٬
گردش رنگ و طراوت در گونه گل ٬
همه را می شنوم ٬ می بینم !
من به این جمله نمی اندیشم !
به تو می اندیشم !
ای سراپا همه خوبی
تک وتنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جــا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را
تنــها تو بدان
تو بیـــــــــا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب !
من فدای تو ٬ به جای همه گل ها تو بخند !
اینک این من که به پای تو افـتادم بــاز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تــو بگــیر
تــو ببنــد
تــو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابـر هوا را تو بخوان
تو بمان با من ٬ تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش !
من ٬ همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جــام تهی را تو بنوش !

آیدا شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ب.ظ

شعر از آقای مشیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد