دفترم
- چه بی نظم -
از نفسهایت حکایت می کند
حتی وقتی
آیهَ الکرسی را زمزمه دارد
و مادرم
بی آنکه نام تو را بداند
با چشمهایی از جنس کویر
دعایت می کند
هیچکس نمی داند
در ورای تراوت دست هایت
و لبخندهای نسیمانه ات
رنجی مسیحانه
ضجه می زند
و مریم
از پاکی تو زاده می شود
هر لحظه
و باز نفس های توست
که واژگانم را به اسارت می برد
و باز
دفتری دیگر
تا بعد...
تا بعد...
مرسی جالب بود
موفق تر باشید.
چرا چیزه جدید نمی گذارین؟
ما منتظریم
آی دی قبلیم در یک عملیات مخوف پرید لطف با آی دی زیر اگر دوست داشتی ادم کن
myloveangel79
چرا یک چیزه جدید نمی گذارین؟
چه قدر منتظر بمونیم؟