آینه ها از هر سو
تصویرم را می شکنند
و تردیدها ذهنم را به دو نیم می کنند
زنجیرهای ماندن می پوسند
و بر جاده های رفتن
خار گسترده است
*****
اکنون که همه ی رنج تنهایی ام را
در سجاده ای به قداست خواستن می گذارم
اشکها
در پشت مژگان شب آلودم
می خشکند
تا بعد...
سلام
ممنون که سر زده بودی
یا علی
امان از تنهایی...
سلام از ماست! من همیشه وبلاگتون رو میخونم.
سلام
پس چرا دیگه آپ نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظرم
یا علی
شب را با هزار افسونش
عشق است
.
عالی بود
... و موفق باشید
یاحق