دریای دریایی
دریای دریایی

دریای دریایی

خداحافظ عزیزم

خداحافظی فربد عزیز اونقدر سخت بود که هنوزم چشمام حتی از پشت عینک همه جارو خاکستری می‌بینه.

*******
۱۴ خرداد

دانشجو بودم. آنروز قرار بود سخنرانی علمی داشته باشم. شب قبل خودم را آماده کرده بودم. اسلایدها را به ترتیب در شانه اسلاید گذاشته بودم. صبح بی‌خبر از همه جا سوار سرویس شدم . ساعت ۵/۷ به در دانشگاه رسیدم. صدای اخبار رادیو را نگهبانی دانشگاه بلند کرده بود. از لرزش صدای گوینده فهمیدم چه شده چون چند روز بود که در بیمارستان بود. زانوانم قدرت حرکت نداشتند. همانجا نشستم.
واقعا دوستش داشتم. نه بخاطر افکار دینی و سیاسی‌اش که بخاطر سادگی پاکدامنی و صداقتش. باور داشتم یکی از مصداقهای من المومنون رجالا صدقو... است. حالم که بهتر شد به سمت خانه راه افتادم. آنروز چند دوبیتی از ذهنم سر زد که فکر می کنم قشنگترینشون این بود:

سجاده عاشقانه‌ات تنها ماند
داغت به دل سرو و شقایقها ماند

غم بذر صد افسوس به هر جا پاشید
ننگ ابدی به دامن دنیا ماند

********
۱۵ خرداد

سالروز طلوع قدیس

باور کردنی نیست اینهمه صفات انسانی در یک نفر جمع بشه. یک روز بهش گفتم چه مجرد باشی چه متاهل چه ایران باشی چه کانادا ویا هر جای دیگه بدون که می‌پرستمت به معنی واقعی کلمه. سرخ شد و گفت این حرفا رو که می‌زنی احساس گناه می‌کنم.

معبودم تولدت مبارک

  

دریا دلی دارد از جنس بلور

دریا دلی دارد از جنس بلور و اشکهایی به حجم باران بهاری ولی با خدای خود عهد کرده است تا آنجا که می‌تواند در حضور دیگران فقط بخندد.


چو خاری خلد پای آسان برآرم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند


بزمهای محبتتان شمع‌باران باد

پروانگی



چرخه زندگی پروانه‌ها به این صورته که وقتی از تخم درمیان بصورت کرمن و فقط اشتهای خیلی زیادی برای خوردن دارن پس فقط میخورن و میخورن و میوه و برگ درختا غذای اصلیشونه. این مرحله‌رو زندگی لاروی میگن. بعد شروع میکنن دور خودشون تار تنیدن و دیگه تغذیه نمی‌کنن و حرکتی هم ندارن. این مرحله‌رو زندگی شفیرگی ( پیلگی) میگن. در داخل شفیره فرایند تبدیل لارو به پروانه بالغ اتفاق میفته. وقتی دوره شفیرگی تموم شد پروانه بالغ شفیره‌رو پاره می‌کنه و بیرون میاد و بعد فقط از شهد گلا تغذیه میکنه و جفت خودشو پیدا می‌کنه و بعد از جفتگیری و تخمگذاری پروانه‌های نر و ماده هر دو می‌میرند و لاروهای نسل بعد از تخمها خارج میشن و ...

من هم در ۱۵ مرداد سال ۱۳۷۹ از شفیرگی در اومدم و پروانه شدم ولی نه برای ادامه زندگی طبیعی بلکه برای گشتن به دور شمع و سوزوندن بالهام.

و این سوزش اینقدر لذت داره که حاضر نیستم اونو با هیچی عوض کنم.

از روز پروانگیم به این طرف دنیا معاد شعر عرفان حتی محمد مسیح علی و حسین رو یه جور دیگه میبینم که بخشی از اون تو نوشته‌هام و شعرام منعکسه.

تا بعد...