13 سال بود که محل کارم وسط تهرون بود. یه ساختمون قدیمی وسط آلودگی بیحد هوا و صدا، ولی یه حسن بزرگ داشت وسط کتابفروشیها بود. روزی حداقل یه ساعت وقت میذاشتم و کتابهارو نگاه میکردم. خیلی از تفکراتی که در من شکل گرفته به خاطر همین تفحص و سرک کشیدن به کتابفروشیها بوده.حالا گروه ما به کرج منتقل شده. یه کمپ دانشگاهی عالی با فضای سبز زیبا، کلاسای دلواز، رستوران بزرگ. اتاق من به یه باغچه باز میشه که دوتا بید مجنون بزرگ تمام مساحت باغچهرو سایه کرده و در حاشیه باغچه گلای مینا و رز زیبایی دلفریبی به اونجا دادن. حالا به جای پرسه زدن تو کتابفروشیها تو فضای سرسبز و زیبا قدم میزنم ولی به شدت دلم برای کتابفروشیهای خیابون انقلاب تنگ میشه.
یه علت دیگه دلتنگیم مربوط به حضور قدیس تو اون ساختمونه که تمام شخصیت علمیشو اونجا شکل دادم و رخوتهای عارفانه زیادی رو اونجا تجربه کردم و پروانگیم هم اونجا اتفاق افتاد.
همچنین اون عزیزی که یه زمان فقط به من فکر میکرد و تمام لحظاتشو حضور من پر کرده بود هفته ای دو یا سه بار بهم سر میزد و موقع رفتن اغلب میرسوندمش و اون روز با خداحافظیهای غمبار و تلخ به پایان میرسید و موقع خداحافظی به دوبیتی رو زمزمه میکرد که بعدا اونو روی به کاغذ قشنگ داد برام خطاطی کردن و من هم تو یه قاب خوشگل گذاشتمش و زدم تو اتاقم تا هر وقت میاد ببینه که احساسش برام چقدر ارزش داره. حالا هم که اثاث کشی کردم و رفتم کرج تنها زینت بخش اتاق کارم همون تابلوست. اون دو بیتی که نمیدونم شاعرش کیه اینه:
ملک غمت از هر دو جهان بیش ارزد
دردت ز شفای جاودان بیش ارزد
جزء خاک در توام که خاک درتو
یک ذره ز صدهزار جان بیش ارزد
الآن که اینارو مینویسم اشک مانع دیدن مونیتور و کیبرده پس تا بعد…
استاد سید محمد طباطبایی 75 ساله بکی از گیاهشناسای معروف ایرانه که من افتخار شاگردیشو تو یه ترم داشتم. یکی از کارای بزرگش احداث باغ گیاهشناسی دانشکده کشاورزی کرجه که تو جوونیاش انجام داده و امروز یکی از زیباترین و مهمترین باغای گیاهشناسیه و اغلب کلاسشو تو باغ گیاهشناسی تشکیل میداد تا توی اتاق. این استاد ما علاوه بر گیاهشناسی شاعرم هست و تخلصش طبا است. چند سال پیش به یاد جوونیاش و احداث باغ گیاهشناسی یه شعر سرود که تو اون اکثر گیاهای توی باغ رو اسم برده و چند وقت پیش که تصادفی دیدمش یه نسخهشو به من داد و من از طرف اون به شما فرزندان ایران زمین تقدیم میکنم. کلماتی که رنگی نوشته شده اسم گیاهه:
روزی به فکر مردم وطنم روی کوهسار
میکاشتم درخت محبت به یادگار
از گونههای ممرز و مازو و نرمهدار
تا گونههای گلده زیبای چون انار
از لیلکی و کلهو و افرا و نارون
تا گونههای استپی سنجد و چنار
زالزالک و بلوط و شن و از درخت ون
انچوچک و ولیک و درختان دیودار
بید و صنوبر و عرعر، اقاقیا
گردو و فندق و بادام در حصار
انجیلی و کچف و کرکف و بنه
تا گل کنند محلب و گلخونک و شیردار
از یاس زرد و بهژاپنی، ارغوان چین
اسپیره، ماگنولیا، پسته و کنار
یاس بنفش و راش و گلیسین و داروش
ماهونیا، تمشک ولی شاخه پر ز خار
آویشن و پنیرک و چاشیر و فرفیون
باریجه و ورک، ز گونهای خاردار
سیب و گلابی و آلوچه و هلو
خرمالو و شلیل و به ترش آبدار
نراد و کاج و نوئل در کنا رسرو
زربین که داشت قامت رعنای شاهکار
از لالهها و سنبل و زنبق، آماریلیس
رزهای دلفریب رونده به هر دیار
از جعفزی و سیلن و سنبل، گل دو روی
از مارگریت و رزماری و یاس گلعذار
ازبهر چیست این همه زحمت عزیز من
تا گردد این کرجم دیدگاه یار
کوشید تا کند بهشت، کرج پیر دیر ما
با کاشتن درخت محبت چو سرخدار
هرگز مکن تو ناله از کم لطفی رقیب
برخیز و چاره کن تو طبا، باز گل بکار
موفق باشید چون طبا...