-
رنگ آسمون !
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 14:09
تو رو از آرزوهای شبونه غزل هایی که رنگ آسمونه تو رو می شناسم از گلواژه ای که تبسم روی لب هات می نشونه تا بعد...
-
کجا ؟
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 10:38
در اون هنگامه که لبریز دردم کجا باید به دنبالت بگردم؟ تو با هرم تنت گرمی قلبت بزن آتیش به تنهایی سردم تا بعد...
-
آفرینش !
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 20:32
تو طلوع یک امیدی تو غروب بی کسی ها مث یک ستاره هستی تو شب دلواپسی ها تو نوید آفرینش واسه بودن یه دریا به طراوت یه قطره روی برگ اطلسی ها تا بعد...
-
مبتلا !
شنبه 27 خردادماه سال 1391 19:06
گمانم شدی از ازل آشنا که گشتم به چشمت چنین مبتلا گمانم شدی ساغر هر شبم غزل های من می ستاید تو را تا بعد...
-
چقد زود دیر میشه ...
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 10:34
غما رو کن اسیر با یک تبسم شب و از من بگیر با یک تبسم تو که باشی زمان معنا نداره چقد زود میشه دیر با یک تبسم تا بعد...
-
تا صبح !
جمعه 19 خردادماه سال 1391 10:46
شبم با یاد چشمت می کنم صبح و با تکرار اسمت می کنم صبح چو شبنم روی گل در آرزوی نوازش های گرمت میکنم صبح تا بعد...
-
چهره ی لیلا !
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 08:16
غبار از چهره ی لیلا گرفتی و تو قلب یه مجنون جا گرفتی نفس هام با حضورت جون گرفتن شب و با چشمت از دریا گرفتی تا بعد...
-
سرزمین آرزوها !
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 11:16
بیا با هم رویم تا سرزمین آرزوها که تا سازم غزل مانند چشمان تو زیبا شوم پروانه ای دیوانه ی شمع وجود تو که تا آرام سازد عشق پاکت قلب یک دریا تا بعد...
-
آلاله ی عشق !
جمعه 12 خردادماه سال 1391 18:31
تو چون آلاله های سرخ یک عشق به دست پیاله های سرخ یک عشق من از امواج یک دریای دلتنگ شنیدم ناله های سرخ یک عشق تا بعد...
-
بغض !
جمعه 5 خردادماه سال 1391 09:34
رهای گیسوانت آرزویم بیا پر کن ز چشمانت سبویم همه عمرم گذشت در حسرت تو گرفته بغض دلتنگی گلویم تا بعد...
-
مستی !
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 07:23
حضورت آرزوی یاسمن ها چو یک پروانه بال و پرزدن ها منم تشنه برای با تو بودن و مست از عطر گیسویت شدن ها تا بعد...
-
از تو گفتن !
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 18:26
دستای من پر واژه س واژه های از تو گفتن دفترم پر از ستاره س تو شبای از تو گفتن . از چه سختیا گذشتیم واسه ی به هم رسیدن مثل افسانه می مونه ماجرای از تو گفتن . هر فرشته ای می دونه که چه مهربونه قلبت گوش بده از آسمونا به ندای از تو گفتن . وقتی هستی همه گل ها با نگاه تو می خندن کفترا میان تو باغچه به هوای از تو گفتن . تو...
-
آئینه !
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 08:04
تو را از حضورت در آئینه ها و از عشق پنهان در سینه ها تو را می شناسم از آن اشک پاک که شسته دلت از همه کینه ها تا بعد...
-
ایمان دریا !
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 12:32
مث قصه ی یه عشقی مث آرزو می مونی مث خورشید پر گرما مث بارون مهربونی معنویت نگاهت میشه ایمان یه دریا مث پاکی یه آیه تو کتاب آسمونی تا بعد...
-
بیداد !
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1391 15:31
گله دارد دل از بیداد چشمت سکوت مبهم فریاد چشمت به دام افتاده ام دام نگاهت شکایت دارم از صیاد چشمت تا بعد...
-
کاش می شد...
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 10:55
کاش می شد یه شب بسازم با سیاه چشم نازت یا که یاسمن بکارم توی خاک جانمازت کاش می شد پرنده باشم یه قفس برام بسازی که همش غزل بخونم تو شبای پرنیازت تا بعد...
-
راز !
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 16:33
مث قاصدک رهایی مث شاپرک فریبا مث جنگل سبز سبزی و قشنگی مث ابرا توی دستای کوچیکت خونه داره مهربونی تو نگاه تو یه رازه به بزرگی یه دریا تا بعد...
-
سجاده ی عشق !
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 21:42
شب و سجاده ای آکنده از عشق و مست از باده ای آکنده از عشق تو و چشمان لبریز از رهایی و قلب ساده ای آکنده از عشق تا بعد...
-
خنده هایت !
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 15:15
خنده هایت نوید بهار برای گنجشکان سرمازده مژده ی ساحل برای گمشده ی دریا امید چشمه برای آواره ای تشنه تا بعد...
-
خداحافظ !
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 23:37
خداحافظ ای ضامن آهوان تو ای هشتمین اختر عاشقان تویی مرهم زخم درماندگان تو امید زیبای این خسته جان تابعد...
-
دوباره ...
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 18:23
دوباره حس خوب زنده بودن دوباره عشق زیبای تو و من دوباره یک تبسم بر لب ما دوباره از غم دنیا بریدن تا بعد...
-
به یاد عشق بی پیرایه باباطاهر !
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 10:43
خداوندا سه غم آمد به یک بار... تا بعد...
-
حدیث تازه !
شنبه 20 اسفندماه سال 1390 12:48
تو راز لاله های وحشی دشت و یک پروانه که آواره می گشت تو راز یک حدیث تازه از عشق و شب هایی که با یاد تو بگذشت تا بعد...
-
بارش !
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 08:52
توی روزگار پاییز نفسای تو بهارن تو بیا که قاصدک ها خبر از یه عشق دارن دست تو پر از طراوت واسه کهنگی زخمام همه هستی ام کویره اگه خنده هات نبارن تا بعد...
-
معنای آرزو !
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 08:54
تو معنای قشنگ آرزوها بزرگی مث عشق پاک دریا تو یاد لحظه های بی تو بودن تو پرواز یه شعری روی ابرا تا بعد...
-
طلیعه ی کوچ!
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 08:16
تو از قبیله ی عشقی تو از تبار مسیحا من از قبیله ی خاک و منم همیشه ی شیدا من از طلیعه ی یک کوچ تویی بهانه ی رفتن تو یک حدیث رهایی برای آبی دریا تا بعد...
-
شب وصل!
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 13:04
تبسم های تو مثل ترانه است نگاهت یک غزل یک عاشقانه است سیاه چشم تو همچون شب وصل پر از مستی و شور بی بهانه است تا بعد...
-
دو تا دوبیتی !
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 12:44
گفتم: کدومو پست کنم واسه وبلاگ. گفت: هر دوشونو. تو را از ناله های موج دریا و پرهای قشنگ قاصدک ها تو را از یک تبسم می شناسم و از مستی چشمانی فریبا در این شب زتده داری های ممتد به صبحم چشم شبگون تو سرزد به یاد لحظه های با تو بودن به هر فالی زدم نام تو آمد تا بعد...
-
روایت عشق !
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 12:01
هئئ تو قشنگترین روایت واسه قصه های شعرم و طلوع یک ترانه از کرانه های شعرم من غروب یه پرنده توی پایان یه کوچم تو طراوت یه عشقی واسه واژه های شعرم تا بعد...
-
جا نماز!
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 09:04
لحظه ای که اشک چشمات می چکه رو جانمازت می خونم نماز صبح و با طلوع چشم نازت عمریه اسم قشنگت شده زینت دعاهام جایی واسه اسم من هس میون راز و نیازت؟ تا بعد...