-
میلاد مصطفی مبارک.
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1382 17:52
عجب عید میلادی داشتم . همش کار و کار و کار با عدد و رقم و ... وبلاگمو به قدیس دادم خدا کنه نظراشو بنویسه. بعد از چند ساعت کار فایل صوتی رو که برام میل کرده بود برای دویست و هفتاد و چندمین بار گوش کردم بعد دفتر خاطراتمو باز کردم و چشمم به شعر گونهای خورد که پارسال برای قدیس نوشتم و تو داستان قدیس بطور کامل آوردم ولی...
-
خدایا شمع مرا حفظ کن. آمین!
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1382 22:32
امروز نمیخواستم چیزی بنویسم ولی از جلسه قرآن که آمدم هوس نوشتن کردم. حالا تو وب مینویسم که اونم بخونه. خدایا شمع مرا حفظ کن. تا به یه عده و خودم ثابت کنم که عشق اون چیزی نیست که گربه ها روی دیوار خونهها و مگسها روی پرده اتاق و ... انجام میدن. عشقی رو میخوام که پروانهها با اون بالهشونو با شعله شمع می سوزونن و از...
-
عشق مولود زیباییست.
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1382 19:04
قدیس شرط پذیرش کتاب را دادن پول گذاشت و من نگذاشتم حتی کتاب را ببیند. میدانم بالاخره راضی میشود ولی بعد از اینکه کلی اعصاب من را خرد کرد. امروز یکساعت در آزمایشگاه ژنتیک اصول مقاله نویسی علمی را به قدیس یاد دادم و بقیه اش ماند برای بعد. وقتی از توانمندی علمیام تعریف می کند احساس خوبی دارم و می دانم قدیس تنها کسی...
-
دلم تنگ است
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1382 20:35
علم چیست فلسفه چیست را آوردم نیومده بود سه شنبه میدم قضاوتو میذارم به عهده خودش. امروز یکی از پسرا که تازه به طرفم اومده باهام حرف زد و ازم کمک خواست. دو تا از همکلاسیا حالشو گرفتن حسابی. دوست دارم کمکش کنم ولی اون که میتونه تو این قضیه همراهم باشه فعلا در حال قایم باشک بازی با منه همین باعث میشه پروسه طولانی بشه....
-
بهانه ای برای حرفها و شعرهایم
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1382 19:56
خدا را شکر میکنم در زمانی زندگی میکنم که میتوانم با روشهای مختلف یاد بگیرم و یاد بدهم. بخاطر داشتن دوستان خوبی مانند شیرین که فتح بابی نو در زندگیم شد و بخاطر این همه خوبی که پیرامونم را فرا گرفته نماز سپاس به درگاه قدسیاش بجا میآورم.