-
شب قدر !
شنبه 29 مردادماه سال 1390 20:45
تو این شبها واسه دریا دعا کن واسه آواره ای شیدا دعا کن واسه فرهاد رفته تو دل کوه برا مجنون واسه لیلا دعا کن تا بعد...
-
عطر به جا مونده !
شنبه 22 مردادماه سال 1390 14:30
شبام سر میشه با خیسی چشمام و با عطر به جا مونده رو لبهام شب و سر می کنم بی دستای تو چقد دلتنگ و سردن بی تو دستام تا بعد...
-
تردید !
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 09:07
تو در آغاز یک عصیان نشستی به انتظار یک انسان نشستی تو در تاریکی تکرار تردید به امید شب پیمان نشستی تا بعد...
-
جاودانگی!
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 15:13
برا تولد دخترم رمان «درخت انجیر معابد» و گرفتم. اصرار کرد که یه چیزی توش بنویسم. اینو نوشتم: زمان می گذرد اما عاشقانه زیستن جاودانگیست تولدت مبارک دخترم تا بعد...
-
آرامش دریا!
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 17:32
تویی آرامش ساحل واسه طوفان یه دریا تو ستاره ی شبامی توی بستر یه رویا مث شاپرک می شینی روی گلواژه ی شعرا مث چشمه ی زلالی واسه خشکیای صحرا تا بعد...
-
یه مکالمه پیامکی !
شنبه 25 تیرماه سال 1390 11:49
- - مکالمه پیامکی دیروزمون و می خوام بذارم تو وبلاگ. - - واقعا؟! - - آره. خیلی قشنگه. نیست؟ - - چرا هست. - - پس می ذارم با اجازت. - - بذارین حتما. اجازش که دست شماست. فقط یه جاهاییش سانسور می خواد. - - نه دیگه. - - چرا دیگه! - - توام شدی اینا؟! - - نخیرم. اصلا اینطور نیست. - - نباید خودمو پاکتر از اونی که هستم نشون...
-
مسیحا !
شنبه 18 تیرماه سال 1390 10:39
مسیحایی برا دلمردگی هام بهونه واسه ی دیوونگی هام تو خورشیدی برای صبح امید یه معنی تو شب بیهودگی هام تا بعد...
-
نجوا !
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 11:50
در حضور تو دریا آبی بی کرانش را به ماهی ها می بخشد و نسیم در گوش ابرها ترانه ای با آهنگ جویبار نجوا می کند تا بعد...
-
سحرگاه ازل !
جمعه 13 خردادماه سال 1390 11:11
چشم مستت می خرامد بر دو چشم خسته ام با حضورت از همه دلواپسی ها رسته ام تو نمی گویی چرا از من گریزانی و من از سحرگاه ازل پیمان خود را بسته ام تا بعد...
-
لبریز !
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 11:43
من و دلتنگی یک لحظه با هم تو و پروانگی های دمادم تو و یک سینه ی لبریز پاکی من و شبها که سرشار از تو هستم تا بعد...
-
راز عشق !
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 09:10
اگه دریا شدی دریاتر از من بگو شعراتو بی پرواتر از من بیا تا که بفهمی راز عشقو بشی دیوونه و رسواتر از من تا بعد...
-
تراوش !
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 15:53
بر سریر غزلواره ها گوهری است به پاکی باران که قطره قطره از واژه های به عشق آلوده می تراود **** هر چه از زمین می روید نشانه ای است از چشمان منتظر دانه به یاد آبستنی ابرها در خاک تشنه جوانه می زند و خاک ایمان دارد که عشق چون خدا یگانه است و مانا تا بعد...
-
بودن یا نبودن !
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 18:02
چه سخته روزگار بی تو بودن همش از رنج تنهایی سرودن تو که می ری دیگه ای نازنینم چه فرقی داره بودن یا نبودن؟ تا بعد...
-
پیمونه !
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 13:23
تو رو میخوام واسه همخونه بودن شراب چشمتو پیمونه بودن تو رو میخوام واسه پاکی قلبت برای خنده هات دیوونه بودن تا بعد...
-
شب تنها!
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 08:29
تویی تنها امید زنده بودن تو شب های پر از تنهایی من تویی یادآور عصیان قلبم نمازم روز و شب شعر از تو گفتن تا بعد...
-
ازل !
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 12:24
من از روز ازل دیوونه ی تو اسیر نرگس مستونه ی تو نوشته تا ابد تو سرنوشتم که باشم ساغر میخونه ی تو تا بعد...
-
نیلوفرانه !
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 15:10
در حضورت پروانه ها به سپیدی صبح سلام می کنند و تو با دامنی پر از نیلوفر وحشی به شبنم های غمزده تبسم می بخشی تا بعد...
-
مرگ صدا !
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 15:48
بیا برای فاصله ها گریه کنیم به مرگ بی صدای صدا گریه کنیم بیا سیاه بپوشیم برای دلتنگی به رنگ سرد عاطفه ها گریه کنیم تا بعد...
-
آواز گنجیشک !
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 11:23
مث آواز یه گنجیشک واسه بیداری گل ها مث شعر عاشقونه واسه احساس یه دریا مث قاصدک می آری خبر از بنفشه و گل تو نسیم پاک عشقی واسه عاشق شدن ما تا بعد...
-
آینه ی شبنم !
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 20:25
تو قشنگی بهاری توی آینه ی یه شبنم تو بمون که تا دم صبح واسه چشمات قصه می گم تو ترنم ترانه واسه آواز یه کولی تو و رفتن دوباره من و گریه های نم نم تا بعد...
-
ویرانی !
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 08:15
تو و دریای توفانی و ساحل من و راهی شدن منزل به منزل تو و لبخند لبریز از جوانی من و ویرانی آرام یک دل تا بعد...
-
هوا !
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 12:51
تو هوای پاک جنگل واسه ی نفس کشیدن من و شوق شبنم صبح واسه ی به گل رسیدن تو حدیث ناب عشقی برا احساس یه دریا من و انتظار از تو یه دوست دارم شنیدن تا بعد...
-
بارون !
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 13:43
شبام سرشارن از عطر تن تو وجودم تشنه ی بوییدن تو تو می ری و نمی دونی عزیزم چشام بارونی ان از رفتن تو تا بعد...
-
خاکستر !
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 11:20
قشنگم ناز من نیلوفر من تویی دین و امید و باور من بسوزون با جدایی تار و پودم شباتو پر کن از خاکستر من تا بعد...
-
اندوه نمناک !
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 20:25
تو را با یک سبد اندیشه پاک و چشمانی پر از اندوه نمناک تو را از فصل پاییز می شناسم و از عطر نم باران بر خاک تا بعد...
-
نسیم !
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 17:32
نسیمی واسه گلها قصه می گه رها از رنج دنیا قصه می گه یه شبنم روی گلبرگ بنفشه برا دلواپسی ها قصه می گه تا بعد...
-
بیداد !
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 08:55
دوباره شب شد و باز یاد چشمات تو آروم و پر از فریاد چشمات چه خوب آتیش زدن به هستی من شکایت دارم از بیداد چشمات تا بعد...
-
مثل قاصدک !
جمعه 3 دیماه سال 1389 19:23
کوتاه مثل عمر یک قاصدک یا آخرین نفس های شقایق زیر شلاق خزان تا بعد...
-
چرا؟
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 12:48
نمی دونم چرا واژه ها تو ذهنم دچار واگرایی شدن. شایدم می دونم نمی خوام با واقعیت روبرو شم! شایدم... تا بعد...
-
بی تاب !
شنبه 27 آذرماه سال 1389 09:51
به یاد چشم تو بی خوابم امشب خراب یک شراب نابم امشب کجایند آن نوازش های پرناک که از سر تا به پا بی تابم امشب تا بعد...