-
نسترن !
شنبه 23 تیرماه سال 1386 11:15
وقتی چشمان شرقی ات بر طلوع خورشید باز می شوند لحظه هایی را به یاد آر که در دستهایمان خاطره چون غنچه ی نسترن باغچه می شکفت و بر لبهایمان صداقتی عاشقانه تا بعد...
-
آینه
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 16:49
آینه به سوی نهایت خواستن می خواندم و معشوق از عرصه ی قلبم می گریزد اما سرنوشت من در همهمه ی ماندن و رفتن فطرت زیبای اوست که پیامبر نفسهای من است. تا بعد...
-
شقایق !
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 06:58
دیدی که چگونه شقایق به جرم شکفتن به خون نشست؟ تا بعد...
-
PIANO !
شنبه 16 تیرماه سال 1386 01:40
...Life is like a PIANO White keys for HAPPINESS And black keys for SORROW Only where you play the white and black keys :You hear “ THE MUSIC OF LIFE ” تا بعد...
-
پیمانه !
سهشنبه 12 تیرماه سال 1386 10:42
... اندیشه ام سوخت و دریافتم که باید ژرفای دوستی را با عمق نگاهش پیمانه نهایت خواستن را با بیکران وجودش روشن و فراوانی تپش قلبم را با دانه دانه ی تار موهایش شماره کنم. تا بعد...
-
سرگردان !
شنبه 9 تیرماه سال 1386 15:08
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو قیصر امین پور تا بعد...
-
عطر پیام !
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386 06:31
... و من در انتظار عطری که در پیامت جاریست تا طلوع رستاخیز خواهم نشست تا بعد...
-
هبوط در کویر !
دوشنبه 4 تیرماه سال 1386 12:45
احساس می کنم تو یه کویر رها شدم و شاید این هبوط چندمه که دارم تجربه می کنم. تا بعد...
-
قلندر !
پنجشنبه 31 خردادماه سال 1386 09:41
طلوع مهرش آهسته آهسته آیین شد و او پیامبرانه بر سریر قلبم نشست و در سلوکی به سوی کهکشان عشق آرام آرام قلندری بی ستاره شدم اکنون در بستری از خاک و دستاری از آسمان در آغوش آرزوی وصل شب را به صبح پیوند می زنم. تا بعد...
-
Cactus !
چهارشنبه 30 خردادماه سال 1386 10:35
.Oh dear poor little cactus !See, so how we are alike تا بعد...
-
زیباترین همراه !
دوشنبه 28 خردادماه سال 1386 08:19
بر لبه ی ماه راه می رفتم تا برایت ستاره ای بچینم برای یاری چشمانت به هنگام مستی و در بی نهایت کهکشانها زیباترین همراهم خاطره ی لبهایی است که داغی شیرین بر پیکرم نواخت تا هبوط تلخم در ذهن شیدایم آشیانه کند. تا بعد...
-
یک نسیمانه ی دیگر !
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 06:26
به سیاه چشمانش سوگند از نسیم دست نخواهم شست که نسیم ایمان بی آلایشی است که تمام واژه های نشکفته ام را به انتظار نشسته است. تا بعد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 خردادماه سال 1386 07:13
تا بعد...
-
soul!
شنبه 19 خردادماه سال 1386 02:00
I wanna to say, You are my friend But I saw you are not my friend I wanna to say you are my heart But I saw you are not my heart So, I say you are my soul . Because, you are nearer me than myself تا بعد...
-
یاد !
دوشنبه 14 خردادماه سال 1386 00:25
آنگاه که آوایش جانم را پر از عطر خاطره می کند سبد دلتنگی هایم را از یادش از بی نهایت خوبی هایش لبریز خواهم ساخت تا بعد...
-
باران ستاره !
سهشنبه 8 خردادماه سال 1386 06:47
یک دعا بدرقه نسیم یک آمین به سوی آسمان صدها لبخند بر لبهای فرشتگان و بارش ستاره بر بستر دریا تا بعد...
-
depth!
پنجشنبه 3 خردادماه سال 1386 06:00
.I think no one understand my missing depth
-
لاله ها !
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 04:50
لاله های زیبای شهر من در انتظار گامهای آّهوانه ات چشم در راه پژمردند. تا بعد...
-
سرکشی !
چهارشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1386 13:22
به هر کجای درونم که سر می کشم تو را می بینم که با چشمان بی نهایت شرقی ات نگاه می کنی و با لبهایت که شاهکار خلقتند لبخند می زنی. تا بعد...
-
یگانه !
یکشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1386 06:33
به بزرگی نامت که یادآور خورشید است به روشنی چشمانت که نگاره ی اشراق است و به تبسم لبهایت که مظهر شقایق است یگانه ای جز تو نتوانم یافت تا رستاخیز تا بعد...
-
واژه ها !
دوشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1386 04:45
هرچه از قلم می بارد چکامه ای است که یاد با تو بودن را می سراید و گاه چشمانم با قطره ای به واژه ها خوش آمد می گویند ****** واژه ها این مرواریدهای زبان مادری یاور بی ریای تنهایی و فریاد گر خاموش لحظه های انس شب و روز اندیشه ی همیشه پاکت را با ترنم باران می ستایند تا بعد...
-
بهشت !
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1386 17:54
در بستر دریا بهشتی به وسعت مهربانی گسترده بود تا پری رویاهایش سر بر شانه های عشق بیاساید و لحظه ای بعد پروازی به بلندای کهکشان و آرامشی مانا در قلب دریا تا بعد...
-
قدمگاه
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1386 10:40
آنگاه که بیایی قدمگاهت را با عطر مهربانی خواهم شست و برای با تو بودن وضو خواهم ساخت که آیه ی خدایی و من قداست چشمهای بارانی ات را به جشنواره ی پروانه خواهم برد آنگاه که بیایی تا بعد...
-
هستی من !
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 17:03
گم شدم در نفس خود باز آ و پیدا کن مرا هستیِ من رو به ویرانیست، احیا کن مرا در زمان عشقهای پوچ و بی حاصل بیا با نگاهی مهربان، مجنونِ لیلا کن مرا تا بعد...
-
پروانه !
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 04:03
پروانه بر شاخه ای نشست که برگهایی به سبزی مهربانی بر آن روییده بود و آواز رود بر آغاز روییدن شقایق در ذهن پروانه شهادت داد و دریا سرمست و بی قرار بر بال پروانه بوسه زد. تا بعد...
-
تنها !
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 04:23
دیگه تنهایی رو دوست دارم چون باهاش رفیق شدم. تا بعد...
-
ژرفنای سکوت !
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 12:14
کاش راز سکوت ژرفناکت را می دانستم سکوتی که هزاران فریاد نهفته دارد سکوتی که مرا در اندیشه های تو درتو غرق می کند. تا بعد ...
-
عشق ها و آدم ها !
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 03:28
سرنوشت عشق آدما شبیه خود آدماست: متولد میشن، می میرن، عمراشون کم و زیاده، عمق و پیچیدگی شون هم متفاوته. و یه فرق عمده دارن: عمر آدما دست خداست ولی عمر عشقا دست آدماست. البته اون آدمایی که ناز پرورده ان و تحمل سختی هاشو ندارن. ...... نمی دونم چرا تو سیزده بدر این نکته یهو اومد تو ذهنم تا بعد...
-
نوروز !
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 16:45
پرستوها باز می گردند شاپرکها شهد گلها را مستانه سر می کشند اما چشمهای دریایی در انتظار پاییز به شکفتن شکوفه ها لبخند می زنند. تا بعد...
-
تقدیر !
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1385 10:33
باز در امتداد چشمان شرقی ات در میهمانی شب پره ها با سیاهی شب هماغوش می شوم و تا پگاه بسترم را با اشک تطهیر می کنم و این تقدیر را تا طلوع رستگاریم بر روح سرکشم رقم خواهد زد تا بعد...